٭
اين يادداشت، پارهای است حاشيهوار از يک پابرگِ مفصّل در يادداشتِ
بلندِ «مرد». در آن پابرگ، جايی به نامِ شخصيّتِ مشهورِ عصر
ِ ساسانی: «باربد»، پرداختهام و ضمنِ آن، در بارهی شهرِ وی (که
در بيشترِ منابعِ کهن، «مرو» ذکر شده امّا صاحبِ المعجم -شمس
ِ قيسِ رازی- «جهرم» آورده و در روايتِ فردوسی نيز آمده است که باربد
با آگهی يافتن از زندانی شدن و مرگِ خسرو پرويز، از جهرم به بارگاهِ
خسرو میشتابد...) پژوهشی نمودهام؛ و به اين نتيجه رسيدهام که ممکن
است منظور از «جهرم» که در شاهنامه آمده، شهر جهرم ی که میشناسيم نبوده
باشد! و حدس زدهام که «جهرم» در اصل «گَه رام» بوده؛ و برخی حدس و
گمانهای ديگر، که بايد آن را در اصلِ يادداشتِ «مرد» ديد. در هر
حال، اين تأمّل باعث شده که اندکی بيشتر به جهرم بپردازم و آن را در
کارنامهی اردشيرِ پاپکان دنبال کنم... (افسوس که نمیدانم کی
خواهم توانست يادداشتِ بسيار ارزشمندِ «مرد» را که نگارشِ نيمهکارهی
ِ آن مدّتِ دو سالی هست رها شده، بهپايان برم، تايپ کنم و در وبلاگ
بگذارم. فعلاً که زيرِ بارِ قرض و فلاکتهای الهی به خود و الله يکجا
ريدهام!!)
(1) در صفحهی 235
کارنامه (آنجا که متنِ کامل داستان نقل شده) بهجای «بد نژاد»، «کی
نژاد» آمده، که اختلافِ مهمی است.
(2) در اين کتاب، از «مهرک نوشزاد» نام برده شده، امّا از واقعهی او سخنی نيست.
(3) محضِ اطمينان بنگريد به:
برخی عباراتِ فارسی ميانه در متونِ کهن، دکتر احمد تفضّلی؛ در مجلّهی:
نامهی فرهنگستان، سالِ دوّم، شمارهی چهارم، زمستان 1375، ص 24 و سطورِ
پايانی ص 27.
(4) غنديجان/غندجان را اصطخری [ص 100] از اردشير خره آورده، و ابنِ بلخی [ص 143] از شاپور خوره. لسترنج نيز
آن را از اردشير خوره دانسته است.
(5) بايد «گوزاران» نوشته
شود:
.
(6) در حاشيه نوشته است: «تنگ کرم – باضافه و حرف چهارم کاف عجمی بر وزن قلم است.» - اين اختلافِ تلفّظ
نيز يکیبودن را نفی نمیکند!
(7) بنگريد به روايتِ
فردوسی (رک: کارنامه، ص 237): بياوردشان تا ميانِ دو کوه.
(8) در کارنامه -در هيچيک
از دو چاپِ مصحّحِ سنجانا و آنتيا- از «ری» نامی در ميان نيست. در بخشِ نخست، بندِ 4 آمده است: «اردوان به استخر مینشست.» و اين، همانگونه که دکتر فرهوشی اشاره نموده، نادرست است و بهجای «اردوان»، «بابک» بايد باشد. (در
بخشِ 4 بندِ 11 نيز بهجای «اردوان»، «پسرِ اردوان» درست است. [بنگريد
به: روايتِ شاهنامه، در پيوستِ کارنامه، ص 6-225])
و امّا، در بخشِ 3 بندِ 6 (ص 36 س 5) وجهِ صحيح -به استنادِ نسخهی JJ از
نسخِ آنتيا- «
» میبُوَد =
= از ری. در دمباله نيز، مختصر تصحيحی ضروری است (بعد از
)::
(9) بلکه اصلاً اين خود
پديدهای است که در بررسیهای تاريخی-جغرافيايی بايد بدان توجّه داشت. ديده میشود که گهگاه پژوهندگانی در اثرِ بیتوجّهی به اين پديده، به گمراهه افتادهاند.
|